مانا ارجمند، داوطلب انجمن حمایت از کودکان کار بود که متاسفانه دو سال است دیگر در میان ما نیست. خانم مهناز ایلپور هر سال، سالروز تولد مانا، پنجم آذرماه را در انجمن و در میان کودکان میگذرانند.نوشته مادر مانا، خود گویای همه چیزست…دو سال گذشت…دو سال گذشت از پروازت به سوی جائی که دیگر خبری از دغدغه های اینجا نیست… سراسر آرامش برای توئی که اینجا آرامش نداشتی …درین دو سال بسیار دستنوشته، برنامه و آرزو از تو در میان ورق پاره ها یافتم… همه گرانقدر و مالامال از احساسات پاک… چقدر افتخاربه داشتنت می کنم فرزندم… تو انسان والائی بودی… هستی…اینکه اینجا نیستی را باور نکرده ام و هرگز باور نمی کنم… پس بکار بردن فعل ماضی درباره تو معنائی ندارد چون تو همواره در کنارم هستی…در میان ورق پاره هایت نامه هائی از کودکان کاری یافتم که تو به آنها درس می دادی… نامه هائی بسیار شیرین و دوست داشتنی! پر از عشق… همه برای تو… توئی که عاشق آنها بودی … حیف بود این نامه ها مانند باقی یادگاریهای تو در آن چمدان قرمزرنگ حفظ شوند… بگذار همانقدر که من از خواندنشان لذت بردم، دیگران هم بخوانند و از احساسات پاک و زیبای کودکان لذت ببرند…جشن تولد بیست و دو سالگیت را در کنار این کودکان زحمتکش هستم و بر دستانشان بوسه می زنم… تو هم هستی… تو هم هستی…با آرزوی آن روزی که همه کودکان در کشورمان ایران و در تمامی دنیا در کنار خانواده هائی مسوول و مهربان کودکی کنند … درسبخوانند و از خانواده عشق بگیرند… آرزوی تو هم همین است مانا جان… مگر نه؟”مهناز ایلپور”