نقاشی، قبل از خط، وسیلهای بوده برای بیان ارتباط به منظور ایجاد ارتباط با نیروهای ماورایی یا با دیگران.
از تاریخ پر پیچ و خم نقاشی که بگذریم، نقاشی ارتباطیست با درون، حرکت و کشفی از درون به بیرون؛ از درونِ فردی که ابزار به دست گرفته تا تجربه زیستی خود را به اتفاقی ملموس بدل کند. نقاشی شیوهای برای بیان احساساتِ خفته درون است.
نقاشی زبان #کودکان است. کودکی که در دنیای ناشناخته قدم گذاشته و در حال تجربه کردن و آموختن است؛ در این راه پر ابهام قلم به دست میگیرد و فهم خویش را به رنگ و نقش بدل میکند.
کودکِ کار، شاهد دنیای ناملایمیست و متحمل آسیبهای اجتماعی فراوان. دنیای بیرون فرسنگها با دنیای رنگارنگ و پر رویای درونش فاصله دارد. فشارهایی که جامعه و شرایط زندگی بر او تحمیل میکند، حق #کودکی کردن را از او گرفته. نقاشی میتواند یکی از راههای رهاییاش از این فشارها باشد. کاغذ را برمیدارد و به واسطه رمز با جهان ارتباط برقرار میکند. هر نقش و رنگ او و انتخابش در هر گوشه از کادر مفهومی در بردارد. کودک با نقاشی کردنش حرف میزند، بی آنکه بداند در حال گفتن است.