در برابر کودکان کار چه کسی مسئول است؟ کودکان کار در همهی جوامع وجود دارند. اغلب آنها، خیلی زود پدر و مادر کودکان دیگری میشوند که سرنوشتی جز سرنوشت خودشان ندارند. امّا چه کسی وظیفه دارد جلوی این حلقهی تکرارشونده را بگیرد و مانع از افزایش تعداد آنها و نیز بهبود شرایط زندگیشان شود؟ اغلب ما، با دیدن این کودکان در خیابان، پس از چند کلمهی مختصر که به نظر همدردی میآید -هرچند به هیچ درد این کودکان نمیخورد- سریعاً مسئولیت را متوجّه دولتهایمان میکنیم که فکری برای آنها نمیکنند و بعد هم به راه خود ادامه میدهیم. در واقع، ما با انداختن مسئولیت به گردن حکومتها، با یک فرافکنی هوشمندانه، خودمان را از عذابی که ممکن است گریبانگیرمان شود خلاص میکنیم. امّا با این کار، عملاً بهبود شرایط آنها را مشروط به زمانی کردهایم که دولتها برایشان فکری کنند. این کودکان، بیش از هر چیز نیازمند آموزشند. از آموزش مهارتهای ابتدایی زندگی گرفته تا دروسی که به طور معمول در مدارس تدریس میشود یا هر مهارت دیگری که در ادامهی زندگی به کارشان بیاید. آموزش به این کودکان، نیازمند برنامهریزی بلندمدّت و استفاده از منابع و وقت بسیار است. در اغلب کشورها، دولتها با توجّه به اولویتهای بسیار زیادی که دارند، ممکن است تأمین منابع لازم برای این کار را به تأخیر بیندازند. به همین دلیل هم اساسا گروههای غیردولتی بسیار بهتر از پسِ انجام این کارها بر میآیند. از همین روست که میبینیم در کشورهایی که در مهار این آسیب اجتماعی موفّق بودهاند، گروههای غیردولتی، همواره نقش اصلی را بر عهده داشتهاند. این گروهها، با تکیه بر نیروهای مردمی و داوطلب، سعی در برنامهریزی برای این کودکان و آیندهی آنها دارند. آنها با جلب حمایت داوطلبان زیاد، که هر یک با توجّه به علاقه و توان خود بخشی از مسئولیتها را به عهده میگیرند، سعی در سامان دادن به این معضل اجتماعی دارند. خانواده و یا صاحبان بسیاری از این کودکان –که به خاطر نداشتن شناسنامه آنها را خریدهاند- از آنجا که به درآمد حاصل از کار آنها نیاز دارند، اجازهی حضور آنها در مراکز حمایتی را نمیدهند. لذا، در بسیاری موارد، صحبت کردن با خانوادهی آنها و جلب رضایتشان نقطهی آغاز است. پس از آن، آموزش مهارتهای اوّلیهی زندگی، از آداب غذا خوردن گرفته تا رفتارهای مناسب اجتماعی، که بسیاری از این کودکان با آنها کاملاً بیگانهاند، آموزش موادّ درسی به آنها، آموزش مهارتهای گوناگونی که بتواند آیندهی آنها را حتّی اندکی تغییر دهد، برگزاری بازارچهها و جشنوارهها برای آگاهی دادن به افراد جامعه دربارهی آنها و نیز تأمین منابع مالی برای خدماترسانی بهتر به این عزیزان، فعّالیت در فضای مجازی و تولید مطلب جهت آگاهسازی عمومی، مسائل حقوقی مربوط به این کودکان، تلاش برای بهبود شرایط کار آنها در محیط کارشان، مسائل مربوط به بهداشت و سلامتی آنها و بسیاری فعّالیتهای دیگر، همه و همه بخشهایی از کاری است که توّسط داوطلبان انجام میگیرد. باور به این که سرنوشت یک ملّت را خودش میسازد و مسئولیت انسانی و اجتماعی ما در برابر انسانهای اطرافمان، چیزی است که وضعیتِ ما را از حالت انفعال و نظارهگر بودن به حالت کنشگری تغییر میدهد و به ما میآموزد که به جای سرزنش جامعه و مقصّر دانستن نهادهای آن، میتوان عامل اجتماعی بود و به بهبود اوضاع کمک کرد.به قلم حمیدرضا حکیمی