صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) در نوشتاری که به مناسبت بیستم نوامبر ۲۰۲۲، برابر با سیوسومین سالگرد تصویب پیماننامهی جهانی حقوق کودک منتشر کرده است، با رعایت مصلحتاندیشی و بدون اینکه بخواهد خود را با علل بنیادین ناامن بودن جهان برای کودکان درگیر کند، بهصورت اجمالی و گذرا از جانباختن کودکان و خشونتهای حاکم بر زندگی آنان در برخی از کشورهای جهان گله کرده است و ضمن ابراز نگرانی از شرایط موجود، بر این نکته تاکید ورزیده که خشونت علیه کودکان هرگز قابل دفاع نیست.
نوشتهی موردنظر ضمن اشاره به جانباختن حدود ۵۸۰ کودک در تعارضات و خشونتهای جاری در کشورهایی نظیر ایران، عراق، لیبی، سودان، سوریه، یمن و مناطق درگیری بین فلسطین و اسرائیل از ابتدای سال جاری میلادی تاکنون، تعداد تخمینی کودکان جانباخته در رخدادهای ایران طی دو ماه گذشته را ۵۰ نفر اعلام میکند.
اگرچه اعلام نگرانی یونیسف از وضعیت کودکان گرفتار در چرخهی خشونت و تاکید آن سازمان مبنی بر اینکه خشونت علیه کودکان به هیچوجه قابل دفاع نیست جای قدردانی دارد، ولی واقعیت مطلب آن است که سازمان مذکور نه تنها در همهی کشورهای جهان سعی میکند بهشیوهای میانجیگرانه و کدخدامنشانه با موضوعهای مرتبط به حقوق کودکان برخورد کند، بلکه اساساً در مواجهه با ریشههای خشونت و دشواریهایی که کودکان در سراسر جهان با آن دستوپنجه نرم میکنند و در بسیاری از موارد این خشونتها ماهیتی سیستماتیک دارند، سکوت اختیار کرده و خود را درگیر مشکلات به چالشکشیدن علل شکلگیری خشونتهای سیستماتیک علیه کودکان نمیکند.
سازمان یونیسف در نوشتهی مذکور به علل شکلگیری منازعاتی که منجر به جانباختن کودکان شده است، نمیپردازد و کوچکترین اشارهای به دشواریهای میلیونها کودک افغانستانی که طی ۴۳ سال گذشته قربانی مداخلات دیگر کشورها در امور این کشور شدهاند، ندارد و هرگز دربارهی اینکه طی این سالها فقر، جنگ و مهاجرت چه بر سر نسلهای متمادی این کودکان آورده است، نمیکند.
نوشتهی یونیسف متاسفانه خشونت را صرفاً محدود به جنبههای نظامی آن میداند و هرگز به این نکته اشاره نمیکند که فقر و نابرابری حاکم بر جهان، شکلی پنهان از خشونتی بیرحمانه است که سالانه زندگی میلیونها کودک را قربانی سوءتغذیه و دیگر بیماریهای ناشی از عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم و مراقبتهای پزشکی لازم در قبل و بعد از تولد میکند.
سازمان یونیسف در نوشتهی خود هرگز به این نکته اشاره نمیکند که چپاول منابع کشورهای کوچکتر توسط قدرتهای مسلط جهانی و گرفتار کردن این کشورها در گرداب جنگ و منازعات قومی، قبیلهای و ایدئولوژیک، علاوه بر نابود ساختن زیرساختها و پیشنیازهای امنیت و سلامت عمومی، ضرورتهای بنیادین برای زندگی کودکان ساکن در این کشورها و فرصت برخورداری از آموزش باکیفیت را از آنان سلب کرده و بهدلیل نداشتن مهارت لازم در چرخهی فقر موروثی گرفتار میمانند که همگی خود نمادهایی از خشونت پنهان و سیستماتیک علیه کودکان هستند که در کشورهای فقیر جریان دارد.
سازمان یونیسف باید به این نکتهی خطیر توجه داشته باشد که اگر میخواهد وظیفهی ذاتی و مسوولیت واقعی خود در دیدهبانی از حقوق کودکان را ایفا کند، ضرورتاً میبایست از رویکردهای مصلحتاندیشانه و جانبدارانه نسبت به صاحبان قدرت فاصله گرفته و با حفظ استقلال خود، در کنار دیگر نهادهای عضو سازمان ملل، بیش از هر چیز به ریشههای شکلگیری خشونت و ناآرامی در کشورها بپردازد، چرا که در فهوای هر ستیزی که در جهان شکل میگیرد پایمالی حقی نهفته است و به عبارتی دیگر، تاریخ منازعات جهان، تاریخ مبارزات بشری علیه نابرابری و تاریخ خشونتیست که از سوی دولتها و قدرتهای مسلط علیه دادخواهان اعمال شده است و مادامیکه همهی جهانیان به سهم خود برای عادلانهکردن موازنهی قدرت میان برخورداران و نابرخورداران نکوشند، خشونتی که کودکان اصلیترین قربانیان آنند پایان نخواهد یافت، چرا که در نظم موجود، ستمدیدگان راهی جز اعتراض و دادخواهی پیش روی خود ندارند و صاحبان قدرت نیز با بهرهگیری از سکوت سازمانهایی نظیر یونیسف و دیگران به روشهای خشونتبار خود علیه بشریت، بهویژه کودکان ادامه خواهند داد.
انجمن حمایت از کودکان کار